ابری برسر شهر سایه افکنده است،لکه ابری به دنبال لکه گمشده خود می گردد... "کسری" به دنبال خواهرزاده گمشدهاش ، شهر را جست و جو می کند. در همین حال، "مروا" زخم خورده از زندان آزاد می شود.